«نلسون ماندلا» پس از ۲۷ سال اسارت در زندان های رژیم آپارتاید، بالاخره آزاد شد. ایشان برای اولین بار سال ۷۱-۷۰ به ایران آمد و نخستین دکترای افتخاری ایران بعد از انقلاب در سالن دانشکده حقوق دانشگاه تهران به او اهدا شد. جمعی از حقوق دانان از توفیق حضور ایشان بهره بردیم و به ابتکار من از «نلسون ماندلا» درخواست کردیم تا از نفوذ خود استفاده و با مقامات حکومتی ما صحبت کند تا دکتر «کاتوزیان» مجددا به دانشگاه برگردد.

او از اینکه انسان های آزاده ای مثل استاد پس از یک انقلاب آزادی بخش، اخراج و بیکار می شوند، بسیار تعجب کرد و خواسته ما و دانشجویان را طی چند ملاقات با مسئولین مطرح کرد. چند سال پیش به آفریقا سفر کردم. احترام و ارادتی که به «ماندلا» قائل بودم، شوق مرا برای دیدارشان دوچندان کرد به هر زحمتی بود، منزل ایشان را یافتم و به نگهبان خانه اش گفتم: من از فارغ التحصیلان دانشکده حقوق ایران هستم و فقط می خواهم ایشان را ببینم؛ چند دقیقه بیشتر طول نکشید که آقای «ماندلا» به استقبال من آمدند مهربانی ایشان مرا تحت تاثیر قرار داد، بیهوده نیست که او قهرمان و اسطوره بسیاری از جوانان است.

«ماندلا» مرا به داخل منزلش دعوت و بسیار پذیرایی کرد و پرسید: بالاخره آن استاد اخراجی که هواداران بسیاری داشت و دانشجویان خیلی دوستش داشتند به دانشگاه برگشت؟ گفتم: آری دکتر «کاتوزیان» چند سالی است که به کارشان برگشته اند؛ «ماندلا» خوشحال شد و لبخند رضایت زد. به او گفتم: شما با اینکه آفریقایی هستی؛ اما محبوب قلب من ایرانی هستی. گفت چرا؟

پاسخ دادم: شما در حال حاضر رئیس اتحادیه کشورهای آفریقایی هستید، مشهور و محبوب و صاحب مقامید و فقط چند دقیقه طول کشید تا من شما را ببینم؛ گرچه تنها هدفم از دیدارتان اظهار ادب و ادای احترام مجدد بود، اما حسن برخورد و تواضع شما مرا متعجب کرد و تحت تاثیر قرار داد ؛ برادر من ۱۱ سال است که جهت ملاقاتی پنج دقیقه ای با یکی از مسئولان درجه دو در ایران در تکاپو و دوندگی است و هنوز هم موفق نشده است.

وجه اشتراک اخلاقی شما و دکتر (کاتوزیان) در این است که هر دو مهمان نواز و مردم دوست هستید، استاد هم مثل شما در منزلش به روی همه باز است و چه دلیلی بهتر از این، که شما را در دل ها و دیده ها، محبوب و مجذوب می کند.