انبوه مشکلات امروز ما زاییدهی قطرهقطره جمع شدن آنها در گذشته و بیاهمیت دانستنشان توسط مسؤولین پیشین است. آنچه که از نظرها پنهان مانده، این است که چند قطره مشکل را تنها چند قطره مشکل بدانیم و از ارتباط بین مشکلات ریز و بسترسازی همین چند ذره غافل گردیم (قانون شیشهی شکسته).
نظام آموزشی یک کشور بسان ریشه است و محصول آن اگر درست به بار بنشیند، جوانههایی هستند که دل خاک و تختهسنگها را شکافانده و خودنمایی میکند. اگر کشوری با انواع نابسامانیها و چالشها و ابرچالشها مواجه باشد، میتواند با درست کردن نظام آموزشی خود پس از دو سه دهه در آن سامان جهش ایجاد نماید.
نظام آموزشی یک کشور همانند آینه تصویر آیندهی جامعه را راست مینمایاند و تصویر آینده را بازمیتاباند. انکار آینهها چیزی جز انکار واقعیت امروز و فردای کشور نیست. ساختن قفس ذهنی برای نسلهای جدید خیانت به آیندهی کشور است. چه اینکه قفسهای ذهنی از سوی خانوادهها و از روی تعصب و ناآگاهی صورت پذیرد و چه اینکه از سوی نظام آموزشی یک کشور،جلوی پر و بال نوآموزان را بهصورت آگاهانه و هدفمند بگیرد. هر دو پر و بال مرغان هوایی را خواهد شکست و دسترسی به آسمان دانش را دشوار خواهد نمود.
به جبر زمانه آیندهی ایران عزیز در دست نوگلانی خواهد بود که امروزه نسل زی (Z) نامیده میشوند. نسلی که در عصر دیجیتال با امکاناتی فراوان و معمولاً در خانوادههای کمجمعیت رشد کرده و بالیدهاند. این نسل بیش از نسل گذشته مصرفکننده هستند و از نظر سیاسی و ایدهپردازی پیشرو تا پیرو. در مقایسه با نسلهای پیش از خود، نسل زی (Z) از همان کودکی به مسائل مالی بیشتر اهمیت داده و جای آنکه درگیر شعارها شوند، عملگرایی را مقیاس مهمی در انتخاب خود قرار میدهند. ویژگیهای دگرگون این نسل، باعث میشود که بهطور طبیعی با درگیریهای ذهنی و روانی تازهای مواجه باشند. این نسل از صبر کافی برخوردار نبوده و نتیجهگرایی برای آنها از اهمیت بالایی برخوردار است. شناخت بیش از پیش این نسل به همهی دستاندرکاران توصیه میشود؛ چرا که آیندهی ایران در دستان آنها است و سالها بعد در ادارهی کشور خود را نشان خواهد داد.
اگر سیستم آموزشی کشور (که البته منحصر به وزارتخانههای آموزش و پرورش، علوم، تحقیقات و فناوری و بهداشت نیست،) را به مثابه دیواری استوار و بر پایهی راستی و درستی انگاریم، تا ثریا نیز همچنان بالا و بالاتر خواهد رفت و کشور را عاقبت بهخیر خواهد نمود.
انرژی و پتانسیل پنهان جامعهی ما امروزه در متریال سیستم آموزشی پنهان شده است. این مواد خام همان دانشآموزان و کودکان سرزمین ما هستند. اگر درست هدایت نشوند، سرانجامی جز مرداب بیحاصل نخواهند داشت و شورهزار یأس سرتاسر میهن را فرا خواهد گرفت و در مقابل، اگر مسیر هدایت و مقصد مناسب و درست باشد، دریایی خواهند شد که ساحل آرام کشور را به ارمغان خواهند آورد. بنابراین نمیتوان سخن از فردا کرد، بدون آنکه نگاهی به اهداف و آینده نداشت.
بهتر و درستتر آن است که دستاندرکاران دست از رؤیاپردازی برداشته و هدف غایی چند دههی آیندهی کشور را مکتوب دارند، در غیر اینصورت رؤیاپردازها در خواب خود میتوانند به آنچه که میخواهند دسترسی داشته باشند. قرار نیست مسؤول گرامی مانند مردم عادی منتظر روزهای خوب باشد. مردمی که تمامی این راه را آمدهاند و نتایج خواستهشدهی بسیاری را نگرفتند، بیطاقت و خسته و درمانده، تنها منتظر روزهای خوبند.
مقایسهی دیروز خود با امروز کاملاً پسندیده است، ولی غفلت از همسنجی خود با دیگر دُوَل و جوامع، نادرست و احتمال خطر سقوط در درهی مصیبتها را زیاد میکند. فرزند من، فرزند جامعه است و فرزندانمان همگی گلهای نشکفته و غنچههایی هستند که چشمها و امیدها به آنها است. هر آموزش نادرستی به آنها مصادف با پرپرشدن تدریجی آنها و ما و آیندهی ایران است. ناامید کردن این گلها از ایران همچون وزش باد خزانی است که آنها را خواهد شکاند و ایران را خواهد پاشاند. تا میتوانیم وزش نرم باد بهاری را بر ذهن لطیف آنها بنوازانیم تا نتیجهی درست را محصول باشد.
چندی پیش که مشغول تدریس به یک آقاپسر گل در کلاس چهارم بودم، با صحنهای عجیب مواجه شدم. در کتاب ریاضی چهارم مستطیلی داخل مثلثی کشیده شده و اندازههای آن دو شکل نیز داده شده بود. از دانشآموز خواسته بودند تا مساحت بین مستطیل و مثلث را پیدا کند. دو راه حل وجود داشت و نکتهی جالب آنکه از هر راه به جوابی متفاوت میرسیدید؛ چرا که اساساً چنین مستطیلی با این اضلاع نمیتوانست داخل مثلثی با اضلاع دادهشده قرار بگیرد. لطفاً دقت کنید. کتاب ریاضی چهارم دبستان و نه مقطع دکترای ریاضی که در دنیا انگشتشمار آنرا زیر و رو میکنند. کتابی که سالها و هر سال شمار زیادی در حال آموزشهای عمومی و خصوصی هستند. بسیاری از فرزندان، پدران و مادران فرهیخته و اهل مطالعهای دارند.
سالها پیش نیز یکی از همکاران کتابی را که در مقطع کارشناسی ریاضی نوشته بود، به من معرفی کرد و از من خواست تا آنرا به دانشجویان تدریس کرده و نشان دهم، تا دانشجویان آنرا خریداری کرده و پولی نصیب همکار ارجمند ما شود (البته چنین کاری این روزها برای رسیدن به پول توصیه نمیشود). چند سال زیر بار پیشنهاد دوست خوبمان نرفتم. نخستین ترمی که کتاب ایشان را تدریس کردم، با صحنهای عجیب مواجه شدم. یک فصل از کتابی که چندین ترم توسط سایر همکاران تدریس میشد، بهکل نادرست بود. ریشهیابی کردم و دیدم مؤلف ارجمند و دوست گرامی ما، از کتاب مرجع کپی نموده و اندکی اعداد را تغییر دادهاند، بدون آنکه متوجه باشند بایستی جواب اولیه هر معادله را نیز متناسب با تغییرات دلخواهشان از نو بیابند و بنویسند.
این دو مثال را زدم تا بگویم نگرانی از سیستم آموزشی حتی در مسائل دودوتا چهارتای ریاضی نیز ریشه دوانده است.اگر فرهیختگان و اساتید دانشگاهی حالت سنسور بودن خود را در جامعه از دست بدهند، هر لحظه بایستی منتظر وقایع عجیبی بود. در چنین شرایطی طبیعی است که روشنفکرانِ خاموش، فغان و غوغایی در اندرونِ خستهی خود احساس کنند و چه بد که تریبونها تنها در اختیار سیاسیون است تا عوام مردم را همچنان بهسوی خود بکشند. روشنگران در هر لحظه از تاریخ، بارِ گران یافتن چالشها و راهحلها را بر دوش کشیده و بر کاغذها جاری کردهاند. آنها نتیجهی سالها ممارست خود را تقریباً رایگان عرضه داشتهاند، اما آنرا رایگان بهدست نیاوردهاند و این است که خودفروشی روشنفکران محال است. امید است که همین چند سطر انتشاریافته کورسویی باشد از اختران که بهقول سایه چراغ زورقی است.
- نویسنده : دکتر عادل تدینفر
Thursday, 31 July , 2025